در نیمه دوم قرن بیستم حتی با وجود جنگ سرد، خاورمیانه به صورت نسبی کم کم روی آرامش را به خودمی دید که یک روحانی واپسگرا و تندرو از دل انقلاب ایران ظهور کرد. گویی می خواست از تمام مردم دنیا، فرهنگها و تمدن ها و ادیان و اقوام و ملل انتقام بگیرد گویی عقده های فراوان ارضاء نشده ای در قتل و غارت و خونریزی داشت تا خود را و فرهنگ شومش را بنیاد نهد. آری او فرهنگ خود را بنیاد نهاد واولین فرمان جهاد در قرن بیستم را علیه مردم کُرد صادر کرد و سپس در پی آن رقبای و همکاران گاه دوست و گاه رقیب او مانند القاعده، طالبان و داعش با تآسی از موفقیت او جهاد ناپاک خود را در خاورمیانه در جهت صدور و اجرای شریعت آغاز کردند که تاکنون دامنگیر مردمان و کشورهای خاورمیانه است و مردم ایران بخصوص زیر تازیانه های فرهنگ انقلابی خمینی فشارهای ناگوار اقتصادی، حقوق ابتدایی بشری، سیاسی، هنجارشکنی های اجتماعی،اختلاس ها و دزدیهای نجمومی از اموال ملی و رانت خواری های ملایان و وابسته هایشان را تجربه می کنند. شاید اینست نتیجه تعصب و تندروی که مردم ایران هم در ابتدا در مقیاس بزرگی با آن همراه بودند.