رد شدن به محتوای اصلی

جمهوری اسلامی ایران خالق و پشتیبان تروریسم درکردستان ایران و منطقه



جمهوری اسلامی ایران خالق و پشتیبان تروریسم درکردستان ایران و منطقه

کاوه شیخ محمدی

      این مقاله با نگاهی کوتاه سعی در نشان دادن گوشه ای از روشهای حمایت پشت پرده جمهوری اسلامی ایران از تروریسم  در جهت به حاشیه راندن مبارزه برای دمکراسی در کردستان و ایران را دارد، هدف ان انتقاد از هیچ دین و ایین و ملیتی نیست و تنها تشریح واقعیاتی است که در ایران، که عموم مردم به علت سیاست های تبلیغاتی  وارونه جمهوری اسلامی، از ان خبر ندارند!





        در اوايل دهه هشتاد خورشيدي در بعضي از شهرهاي اذربايجان غربي،كردستان و كرمانشاه چهره هاي نا اشنايي به چشم مي خورد كه تا انزمان مردم كُرد اين سبك و سياق ظاهر و پوشش را در بين خود نديده بودند و براي انها جاي سوال بود.مرداني اغلب با ريشهاي بلند و سبيل كم پشت و لباسهايي با سبك كشورهاي همجوار شرق ايران.

انچه كه روشن است استانهاي كُردنشين با پاكستان و افغانستان همجوار نيستند و هيچ گونه مراوده كاري و تجاري يا ارتباطات اجتماعي بين انها وجود ندارد، وجود بعضي از افراد با ظاهري مذهبي به سبك مذهبيون تندرو بسيار جاي تعجب بود.

   نگاهي مختصر به دين و ديانت در گذشته و امروز كردستان

       درزمان بروز این پدیده، در شهرهاي كُرد نشين ايران، دين مداري امري ساده و كاملا شخصي بود همانطور كه اكنون نيز به همين صورت است،بطور عادي روزانه چندين نفر نمازگذار كه اغلب حضورشان از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي كرد فریضه نماز را بجا می اوردند.
شريعت ديني در ميان مردم كُرد بيشتر براي اموري مانند ازدواج و طلاق يا كفن و دفن كسانيكه از دنيا مي روند اجرا مي شد نه بيشتر.
در خانواده كسانيكه پا به سن گذاشته اند فريضه نماز را در خانه بجا مي اورند. در ماه رمضان اجراي فرايض ديني از قبيل نماز و روزه در بين مردم بيشتر مي شود و براي اداي نماز شب بعضي از مردم در مسجد محل جمع مي شوند و مراسم دعاي تراويح را بجا مي اورند.
 طبق شواهد و قرائن، ما امروزه به وضوح مي بينيم روزه داري در ماه رمضان در بين مردم و بالاخص در بين جوانان بسيار كم شده است ولي طبق عادت ديرينه در هنگام افطاردر ماه رمضان بازار تعطيل مي شود كه اين را مي توان يك نماد ظاهري اجتماعی از دين اسلام در كنار نماز تراويحِ رمضان و اعياد سه گانه مولود،قربان و فطر  در بين مردم كُرد به حساب اورد.

در گذشته اگر يك شخص مي خواست بيشتر از اين به انجام فرايض و مراسم ديني مشغول شود به سمت يك طريقت کم و بیش عرفاني جذب مي شد كه در ان يك عارف كه در اصطلاح "شيخ" ناميده مي شود رهبري انها در طريقت را به عهده داشت كه در مكاني بنام "تكيه" مراسمات مذهبي را كه هميشه با شعر و ادبيات عارفانه به زبان كُردي و رقص و سماع همراه بود برگزار مي كردند كه هم اكنون با توجه به اينكه اجراي مناسك ديني در بين مردم كم شده است ولي باز هم طريقت به همانگونه كه در گذشته بوده سبك و سياق خود را كه زيبا نيز بود، حفظ كرده است.

از جمله اين طريقت ها:
طريقت شمزينان
طريقت زنبيل
طريقت برهان
طريقت نقش بندي و...

به غير از اسامي ذكر شده طريقت ها و تكاياي ديگري نيز وجود دارد كه بنده حضور ذهن ندارم همه انها را ذكر كنم.
در اينجا يك نكته كوچك نيز وجود دارد اگر به انها توجه شود نامها به غير از "برهان" همه كُردي هستند و به زبان عربي نيستند و اين نامها که خانوادگی نیز هستند نشان از بومي شدن دين به سبك كُردی است و با ان تصوريكه خود از دين داشته اند عبادت كرده اند و اين نوع دين مداري در ميان ساير ملل مسلمان کمتر دیده می شود.

انچه كه از لحاظ فرهنگي در بين مردم كُرد رايج است زندگي طبق عرفهاي شناخته شده و روابط اجتماعي سنتي و ملي كه كاملا مخصوص اداب و سنن و فرهنگ انهاست و بعد از ورود دين اسلام كه كُردها از ان زمان كيان و صدارت خود را از دست داده اند با توجه به غلبه فرهنگي اسلام و صدارت سلسله هاي اسلامي يا نزديك به اسلام، تاكنون ريشه هاي فرهنگي خود را حفظ كرده اند و در كنار دينداري، فرهنگ خود را فراموش نكردند حتي اسلام را در مناطق خود به رنگ و بوي بومي در اوردند و اسلام مانند يك دين كه بوسيله ان با خداي خود راز نياز كنند تعبير شده است "نه مانند يك هدف اجتماعي سياسي كه تشكيل يك امت را بدهد".از مصاديق ان مي توان به وجود طريقتها و دراويش كه اخرين ايستگاه دين در ميان مردم كُرد است اشاره كرد.

البته اين را نيز اضافه كنم كه هرگز در بين مردم كُرد و كشوري كه تابع ان بوده اند يك حكومت پارلماني مستقل و دمكراتيك وجود نداشته است كه قوانين انساني و اجتماعي مترقي را به تصويب رسانده باشد و رفتار و فرهنگ مردم، طبق قوانين مدرن دمكراتيك تغيير كرده باشد،به همين دليل است كه ما مي توانيم در اين اجتماع تنها به وجود عرف و سنت اشاره كنيم و دمكراسي و ازادي خواهي هدف و ارماني مدرن است كه از نيمه اول قرن بيستم تا به امروز انرا براي خود و حكومتهاي مركزي خود مطالبه كرده اند اما به شهادت تاريخ مي بينيم گفتمان حقوق و دمكراسي با لشکر کشی و جنگ و خونريزي سركوب شده است و حكومتهاي مركزي انرا نه در كليت ايران و نه در استانهاي كُردنشين بر نتافته اند.


از اين دست مي توانيم به تاسيس حزب دمكرات كردستان ایران در سال ١٣٢٤ اشاره كنيم كه با استنباط از وضعيت جهان بعد از جنگ جهاني دوم در صدد گذار مردم كُرد از سنت به مدرنيته بود كه دين و مذهب در ان ازاد و اختياري بود و در اساسنامه خود دين را از سياست جدا مي دانستند.
همچنين دومين حزب تاسيس شده در قبل از انقلاب و در دهه پنجاه خورشيدي حزب كومله كردستان بود كه يك جريان چپ سوسياليستي است كه دين و شريعت در ان نه تنها جايي نداشت بلكه انرا مايه عقب ماندگي جامعه مي پنداشتند.


اين دو حزب بصورت عمده افكار عمومي را در كردستان باخود همراه كرده بودند كه هرگز مدينه فاضله انها ديني و مذهبي نبود و صد در صد با جمهوري تازه تاسيس شده اسلامي ايران در سال ٥٨ مخالف بود و حاضر نبودند كردستان را دو دستي به يك حكومت مركز گراي اسلامي تحويل بدهند.

حال با اشاره اي مختصر و تيتر وار كه به موضوع دين و چگونگي ان  در ميان مردم كُرد پرداختیم، بر گرديم به موضوع اصلي كه پيدايش و تبليغ دين اسلام سلفي و ترويج ازادانه ان در مناطق كُردنشين در دهه هشتاد خورشيدي .

قبلا اشاره كردم كه در اويل دهه هشتاد خورشيدي گروههاي نا اشناي غير كُرد در شهرهاي كردستان پيدا شده بودند و در مساجد ازادانه ساكن شده و شروع به تبليغ اسلام سلفي ميكردند اين در حالي بود كه حكومت جمهوري اسلامي ايران هميشه انها را مسلمانان منحرف از دين اسلام و تكفيري مي نامند و همه مردم ايران اگاهند كه نظام اسلامي ايران انان را دشمن خطاب كرده و حتي در مواردي مانند قتل ديپلماتهاي ايران در مرداد سال ٧٧ ايران تا صف ارايي نظامي و حمله به طالبان در خاك افغانستان پيش رفت. ولي حالا بعد از گذشت چهار پنج سال از ان واقعه چرا حكومت ايران تبليغ همان ايدئولوژي را به مناطق كُردنشين زير چتر حمايتي خود قرار داده است در كشوري كه حتي ازادي خواهان ايراني در داخل و خارج ايران تحت تعقيب و پيگرد قرار مي گيرند و با اعمال تروريستي انها را حذف فيزيكي مي كنند ولي يك ايدئولوژي اسلام بنيادگرانه ضد نظام اسلامي ايران چندين سال" ازادانه" در استانهاي كُرد نشين مشغول تبلیغات و یارگیری است كه ان مردم هيچ رغبتي نسبت به ان ندارد و اينده خود را در اينه شريعت نمي بيند.

اين هجمه تبليغاتي سلفي در سال ١٣٨٢حتي به كوچه ها هم كشيده شده بود و بصورت هدفمند نوجوانان زير ١٨ سال را جذب مي كردند كه تا حدي هم موفق شدند و خوشبختانه اكثريت همان نوجوانان كم تعداد هم غالبا با پا در مياني سلسه وار خانواده ها و مردم كوچه بازار از دام بنيادگرايي سلفي نجات پيدا كردند از طرفي ديگر سلفي ها بعضي از دختران جوان را جذب كرده بودند و با اموزش و تفسير راديكال قران انها را سخت متعصب كرده و بعد از ختم قران به صورت سازمانه يافته در خانه های خودشان كلاس قران داير كرده و با این عنوان شروع به انتشار تفكر سلفي گري در بين زنان و دختران در خانه هايشان كردند كه مي توانم بگويم بعد از مدتي زنان كه اغلب هم مسن بودند و سواد كافي نداشتند كاملا اين كلاسها را بايكوت كردن و اهداف سلفي گري كه توسط نظام اسلامي ايران در كردستان حمايت مي شد از جانب زنان كُرد با بي توجهي معنا داري مواجه شد.

البته قبل از اين جريانات، بودند خانمهاي كه كلاسهاي قران در خانه برگزار مي كردند كه انها هيچ ربطي به تفكر سلفي و برنامه هاي تغيير مشخصات فرهنگي از جانب حكومت ايران را نداشتند و صرفا يك مومن بودند و حتي در مجالس عروسي و شادماني شركت مي كردند و همراه با خانواده هايشان در مجالس مختلط مي رقصيدند، اين در حالي بود كه معلمان زن سلفي مجالس شادماني و رقص و پايكوبي را حرام كرده بودند و اين هم يك دليل ديگر بر تفاوت ريشه هاي فرهنگ ديني مردم  كُرد در مقابل فرهنگ اسلامي سلفي است.

حال در بُهبُه تبليغات ازادنه اسلام سلفي در كردستان، حمله امريكا به افغانستان واقع شد و در پی شکست اسلام گرایان در افغانستان، مردم كردستان به وضوح و اشكارا شاهد حضور سران رده بالاي طالبان در پادگانهاي سپاه پاسداران در شهرهاي كُردنشين بودند كه دشمن خوني جمهوري اسلامي بودند که اينبار مانند برادران ديني با اهداف مشترك ضد امريكايي متحد شده بودند.

سپاه پاسداران گاه و بي گاه بصورت تعمدي افراد طالبان يا القاعده را با خودشان و با ماشينهاي تويوتا هايلوكس و تويوتا لندكروزر براي به نمايش گذاشتن برادران سلفي شان به بازار وخيابانهاي پر تردد مي اوردند. هدف اين امر چيزي نبود جز به نمايش در اوردن انها و مي خواستند به مردم سني منطقه نشان دهند كه نظام شيعي ايران رابطه برادرانه اي با انها دارد و به انها پناه داده است.

سوال اينست اتاق فكر جمهوري اسلامي در حمايت از تفكر سلفي و پناه دادن و به نمايش در اوردن دشمنان خوني خود در بعضي از شهرهاي كُردنشين چه طيفي را مي خواهد مخاطب خود قرار دهد!!!؟؟؟

قطنا هدف دولت جمهوري اسلامي ايران از اين نمايش تبليغاتي تحت الشعاع قرار دادن افكار عمومي مردم كُرد بود و با القاي حمايت از سني هاي تندرو و باز ازاد گذشتن انها در انتشار تفكر سني از نوع تند رو طيفي از مردم كُرد را بسوي اهداف تاكنيكي خود جلب كند كه يكي از مهمترين ان اهداف،تربیت عده اي سلفي براي مقابله با افكار ازادي خواهانه جوانان كُرد كه در تقابل و موضع معكوس با امت و حكومت اسلامي چه از نوع شيعي و چه از نوع سني قرار دارد وبجاي انكه خود با انها در گير شود نيروهايي از جنس خود مردم كُرد را به جان انها بیندازد كه اين مورد هميشه يك استراتیژی ویژه از جانب نظام جمهوري اسلامي ايران است که تفرقه بنداز و حکومت کن وگرنه میتوانستند انان را در مناطق مرکزی یا دوردست ایران استقرا بدهند تا دیده نشوند.

به عنوان مثال يك بار خود اينجانب كه با يكي از اين سلفي ها بصورت كاملا محترمانه در مورد اسلام بحث مي كردم وقتي كه ديد به بن بست رسيده است كار به مشاجره لفظي كشيده شد و بصورت مستيم من را تهديد كرد كه من هم در پايان وي را خاطرنشان كردم كه كردستان،افغانستان يا پاكستان نيست كه بتوانيد در ان رشد و نمو كنيد او که سخت از بحث براشقته بود گفت اين اخرين بارت باشد يكبار ديگر تكرار شود مجازات خواهي شد.

تبليغ سلفي گري تحت حمايت اتاق فكر جمهوري اسلامي ايران در استانهاي كُردنشين در حالي است كه كه همين نظام در ساير مناطق سني نشين ايران مانند بلوچستان و هرمزگان سلفي گري را بشدت سركوب مي كند و اجازه فعاليت به انها نمي دهد. ولي با اين تفكر كه پتانسيل مردم كُرد بصورت یکپارچه و سکولار هميشه عليه اهداف نظام جمهوري اسلامي ايران عمل كرده از اين حربه استفاده مي كند تا شايد بتوان مردم كُرد را از تفكر مطالبه برقراي حكومت بر مبناي دمكراسي، به سمت يك جريان ارتجاعي مخالف دمكراسي سوق دهد و از طرفي يک عده را بعنوان نيروي فشار از درون خود مردم ايجاد كند كه در تفرقه انداختن بين صفوف مردم كه خود از دور ان را اداره مي كند نهايت استفاده را ببرد.


در همين رابطه مي توان به سابقه جمهوري اسلامي ايران در به وجود اوردن گروهها و احزاب اسلامي كُرد در ابتداي دهه هفتاد خورشيدي بعد از بمباران شيمايي حلبچه كه هدف از ان استفاده ابزاري از مردم داغديده و بينواي ان منطقه در كردستان عراق با نفوذ در بخشي از روستاهاي ان ناحيه و رسيدگي به درد و التيام انها كه با يكي از بزرگترين فاجعه هاي كشتار جمعي در قرن بيستم و در كشمكش جنگ بين ايران و عراق كه منطقه انها تبديل به ميدان جنگ شد بود بر امد.

داستان از انجا اغاز مي شود كه باز اتاق فكر جمهوري اسلامي كه هم اكنون از جنگ فرسايشي با عراق خلاص شده بود خطرات ديگري را براي ادامه بقاي خود ميديد و ان احزاب كُرد ايران و عراق بودند كه در ان زمان اين احزاب هيچ گونه وجه مشترك ايدئولوژيك با نظام اسلام سياسي ايران را نداشتند و اكثر انها داراي تفكر لاییک و سکولار بودند و ممكن بود قدرت گرفتن این منطقه در كنار مرز ايران، براي داخل ایران نیز باعث دردسر بزرگي براي نظام اسلامي انقلابي ايران باشد. 

در همين راستا نظام اسلامي ايران كه در طرح و برنامه ريزي به مانند امروز بسيار حرفه اي و باتجربه نبود و به عناوين مختلف در كردستان ايران و عراق توطئه چيني مي كرد كه كار را با ترور و اعمال خشونت و اجير كردن عوامل لازم، اجرا مي كرد.

نظر شما را به اين موضوع جلب ميكنم كه نشان مي دهد حكومت ايران به غير از اقدامات تروريستي تا چه حد كمر همت در به نابودي كشاندن جامعه كردستان عراق بسته بود. يكي از موارد اين بود كه سپاه پاسداران ايران در استانهاي اذربايجان غربي و كردستان اقدام به  جعل کردن دينار عراقي كه پول رايج دولت عراق بود کرده بود و اين پولهاي نجومي جعلي را در اختيار عوامل و فرستادگان خود قرار ميداد تا با ان ماشين الات صنعتي و ترابري را كه در ان زمان بسيار مدرن تر از ايران بودند خريداري كنند، جالب اينجاست كه در انزمان مردم كردستان عراق با چيزي به اسم پول جعلي اشنايي چنداني نداشتند چون در زمان حكومت قبليشان كه حكومت صدام حسين بود در هيچ منطقه اي از عراق سودجويان و كلاهبرداران مجالي براي فعاليت نداشتند و كمترين حكم انها اعدام فوري بود كه حتي فكر پول جعلي به ذهنشان خطور نكرده بود. كردستان عراق در انزمان منبعي براي درامد نداشت و در استانه قحطي همه گير قرار گرفته و دولت ايران از اين فرصت استفاده و با خريد بخش بزرگي از دستگاهها و تاسيسات زيربنايي و همچنين ماشين الات مختلف از جمله ماشين الات راهسازي و كاميونهاي به روز با پول جعلي، كه انزمان مراودات بانكي بين ايران و عراق وجود نداشت بلايي بر سر اقتصاد ان منطقه اورد كه هر چه بيشتر قحطي و گرسنگي و بحران اقتصادي ان منطقه را تشديد كرد و اين نمونه كوچكي از فعاليتهاي ضد انساني جمهوري اسلامي ايران در اين منطقه است.

همچنين جمهوري اسلامي به نابود كردن جامعه انساني در كردستان عراق بسنده نكرد و با تمام توان سعي در نابود كردن غير مستقيم تجربه حكومت محلي كردستان عراق و احزاب كُرد ايراني داشت كه پايگاههايشان در انجا بود به اين ترتيب شروع به وجود اوردن احزاب و گروههاي موازي نمود و اغاز اين برنامه را از منطقه حلبچه كليد زد كه با استفاده از قراردادن امكانات مالي فراوان و اسلحه و مهمات باعث شعله ور تر شدن هرچه بيشتر جنگ داخلي در كردستان عراق و قحطي و نابسامانی شدند و اين هم يك دليل اشكار ديگر ازتشكيل گروههاي تروريستي توسط دولت ايران و كمك به گروههاي سني كه حتي در تقابل تفكر شيعي هستند و دولت ايران هم اكنون تجربه و يد طولاني در به اشوب كشيدن كشورهاي منطقه از جمله لبنان،سوريه،عراق،يمن،افغانستان و بحرين را دارد.

در اينجا بخش دوم گزارش كوتاهي را كه بخش فارسي صداي امريكا در اين باره منتشر كرده است و نشان دهنده چگونگي شرارت و تفرقه افكني با مهندسي جمهوري اسلامي ايران در بين مردم مظلوم كُرد براي ايزوله كردن انهاست استناد مي كنم چيزي كه مردم كردستان عراق و ايران از نزديك شاهد و درگير اين مصيبتها بودند ولي قاطبه مردم ايران هرگز از ان باخبر نبودند درست مانند نفوذ دادن گروههاي سلفي در كردستان ايران توسط جمهوري اسلامي ايران.


    ظهور سلفیه در کردستان ایران (بخش دوم)

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
ایران و سلفی های کردستان:
اعضای انصار الاسلام حتی زمانی که در حرکت اسلامی کردستان عراق فعالیت داشتند ، با سپاه پاسداران ایران دارای رابطه و همکاری تنگاتنگی بودند. جنبش حرکت اسلامی در ۲۸ مهرماه ۱۳۷۵ هفت کادر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران را دستگیر و به ایران تحویل داد که بعدها ۶ تن از آنها اعدام شدند.
اما آنچه‌ در این میان بسیار مهم است و باید به‌ آن بیشتر توجه‌ شود آن است که پس از حمله‌ ۲۸ اسفند ۱۳۸۱ بیش از یک صد تن از اعضای انصارالاسلام به‌ دو گروه‌ تقسیم شده‌ و هر دو گروه‌ از مرز اورامان وارد ایران شدند. ۵۳ تن از گروه‌ اول به‌ رهبری ابوعبدالله‌ شافعی به‌ ایران رفتند. همراهان ابوعبدالله‌ شافعی عمدتا به زبان فارسی حرف می زنند و پیش از حمله‌ اسفند ۱۳۸۱ بارها به‌ ایران رفت و آمد کرده‌ بودند.
گروه‌ دوم به‌ رهبری ابووائل و ایوب افغانی که‌ جمعا ۴۷ نفر بودند، حدود ۳ ماه‌ در ایران در بازداشت بسر بردند. سپس مشروط بر آن که‌ به عراق بروند،آزاد شدند. گروه‌ ایوب افغانی که‌ اعراب و افغانی هم را شامل می شد از طریق مرز عماره‌ وارد عراق شده‌ و خود را به‌ موصل رساندند.
در پی آن گروه‌ ابوعبدالله‌ شافعی از تهران به‌ سقز و روستای «یک شه وه » بوکان در کردستان ایران انتقال داده‌ شده‌ و در کمپهای ویژه‌ سپاه‌ پاسداران بدون آنکه‌ اجازه‌ بیرون رفتن و ظاهر شدن در سطح شهر را داشته‌ باشند، اسکان داده‌ شدند.
رابطه‌ جمهوری اسلامی ایران و اساسا نقش این حکومت در تاسیس، حمایت و هدایت گروه‌ انصارالاسلام و بطور کلی گروههای اسلامی كُرد بسیار مهم و حیاتی است. این رابطه‌ تا حدی به‌ دوران جنگ ایران و عراق باز می گردد. بویژه‌ دوره‌ پس از بمباران شیمیایی حلبچه‌ و زمانی که‌ هزاران تن از كُردهای حلبچه‌ در بیمارستانهای عمدتا نظامی ایران تحت مداوا قرار گرفتند. تا پیش از تاریخ بمباران حلبچه‌ هیچ سازمان كُردی در عراق با گرایش های اسلامی وجود نداشت. اما پس از آن سپاه‌ پاسداران ایران توانست افرادی نظیر ملا علی باپیر و شیخ عثمان بن عبدالعزیز را تحت تاثیر قرار دهد و آنان را که‌ بیشتر شخصیت های مذهبی حلبچه بودند به‌ فعالیت های سیاسی تشویق کند. شیخ عثمان بن عبدالعزیز در سال ۱۳۶۷ توانست با حمایت های ایران و در کردستان ایران ده ها تن از مریدان خود را در سازمانی تحت عنوان حرکت اسلامی گردهم آورد. سازمانی که بعدها انصار الاسلام از بطن آن بیرون آمد. شیخ عثمان متاثر از افکار اخوان المسلمین با اعتقاد به‌ اصل جهاد است.
پس از جنگ خلیج فارس و قیام ۱۳۶۹ کردستان عراق، اسلامیون تندرو با حمایت های ایران توانستند رشد کنند. بویژه‌ جنگ میان دو حزب اصلی كُرد به‌ رهبری مسعود بارزانی و جلال طالبانی زمینه‌ را برای فعالیت جنبشهای اسلامی تازه‌ تاسیس شده‌ فراهم آورد. بودجه ‌های کلان این جنبشها که‌ صرف ساخت مساجد در روستاهای دور دست کردستان و کمکهای مالی به‌ هواداران این گروه ها می شد موقعیت آنها را تا حدی بهتر کرد. کمک های مالی ایران به‌ این گروهها غیر قابل انکار است و حتی این گروه ها بارها آن را تایید کرده اند. انصارالاسلام در سایت رسمی اش از زبان حاجی سید قادر یکی از کشته‌ شدگان انصار نوشته‌ است: « با پولی که‌ از قرارگاه‌ رمضان دریافت می کردیم حقوق صدها تن از افراد مسلح خود را منظم پرداخت کرده‌ و عملیات جهادی و استشهادی را انجام می دادیم
انصارالاسلام از تشکیل دولت اسلامی القاعده در عراق حمایت می کند. به گفته یک مقام اطلاعاتی كُرد عراقی که نخواست نامش فاش شود « فردی به نام حاجی عارف کردستانی که‌ خود را مسوول انصارالاسلام ( یا به گفته خود کتیبه‌های کردستان سازمان القاعده)‌ معرفی کرده‌ در روزهای ششم و هفدهم اسفند ۱۳۸۵ در شهر بوکان کردستان ایران در اجلاسی با شرکت مسوولین اطلاعات حضور یافته‌ است. پس از آن در دوم فروردین ۱۳۸۶ حاجی عارف کردستانی در ایران خطاب به‌ مردم کردستان عراق اطلاعیه‌ای را صادر کرد و خواستار حمایت مردم برای به‌ گفته‌ خود جهاد علیه‌ نوکران کرد آمریکا و اسراییل شد
پس از این اطلاعیه‌ انصار الاسلام یا کتیبه‌های کردستان سازمان القاعده‌ در ۵ فروردین ۱۳۸۶ اولین اقدام خود را انجام داد. در آن روز تعدادی از افراد مسلح انصارالاسلام که‌ از مریوان به‌ مرز باشماخ رفته‌ بودند، تلاش کردند وارد خاک کردستان عراق شوند که‌ با واکنش نیروهای مرزبان كُرد مواجه‌ شده‌ و پس از درگیری چند ساعته‌ به‌ داخل خاک ایران عقب نشینی کردند.

جمهوری اسلامی و تاکتیک حمایت از سلفی های کردستان:

      از قرائن پیداست جمهوری اسلامی بیشتر به‌ اهداف علنی این سازمان که‌ حمله‌ به‌ نیروهای آمریکا و متحدانش و بر هم زدن شرایط فعلی کردستان عراق است، اندیشیده است تا امکان تبدیل انصار الاسلام به تهدیدی علیه خود. این نقطه‌ اشتراک بر اختلاف های عقیدتی انصارالاسلام با سیستم ولایتی و مذهب تشیع می چربید و درون مایه‌ ایده‌ حمایت ایران از انصارالاسلام را تشکیل می داد.
ولی انصارالاسلام همزمان با تمرکز بر کردستان عراق ، هسته هایی در میان كُردهای ایران تاسیس کرده است. قرارگاه شهرامفر وابسته به قرارگاه رمضان سپاه قدس که مرکز آن در سنندج قرار دارد ، هماهنگ کننده روابط با سلفیون انصار الاسلام است. افراد انصار با شناسایی جوانان مسلمان در مساجد آنها را جذب می کنند. بنابر گفته شاهدان عینی در مرحله کنونی هدف سلفیون انصار غیر عملیاتی و دعوت به اسلام و سازماندهی مومنان جدی و ثابت قدم است. به همین منظور بسیاری از مساجد روستایی و حاشیه ای کردستان و بویژه ۲ پایگاه علنی در «دزلی» و «سروآباد» مریوان در اختیار انصار قرار داده شده است. جالب آنستکه سلفیون در تبلیغات خود تشیع را « رافضی » و « مرتد» و « فرقه ضاله» قلمداد می کنند ولی علیه نظام سیاسی ایران مطلبی نمی گویند!

در سال ۱۳۸۸ از خارج شدن کنترل یکی از هسته های مخفی انصارالسلام به نام «هسته کاوه» نماینده ولی فقیه در سنندج و دو مقام قضایی ترور شدند. از آن پس روابط سپاه پاسداران با سلفیون وارد مرحله تازه ای شد. درگیری های مسلحانه ماه های فروردین ۱۳۹۰ و حمله سلفیون به نیروی انتظامی در سنندج بر میزان نگرانی از فعالیت سلفیون مورد حمایت سپاه پاسداران افزوده است. بهمین دلیل سپاه اقدام به دستگیری هسته هایی از سلفیون کرده که احتمالا از کنترل خارج شده اند. عملیات دوم اردیبهشت ۱۳۹۰ سپاه در روستای حسن آباد سنندج که منجر به کشته شدن ۴ سلفی شد را باید در همین چارچوب ارزیابی کرد. عملیاتی که رسانه های دولتی جزییات آنرا منتشر نکردند.

اکنون سلفیون انصار الاسلام در کردستان ایران گرچه قادر به بسیج توده های كُرد نیستند ولی به گروهی تبدیل شده اند که دیگر کنترل آن چندان ساده نیست. گروهی که به رغم ضدیت کامل با افکار قوم گرایانه مخالفین كُرد جمهوری اسلامی، همزمان تشیع را بدتر از کفر می داند. چالشی که احتمالا تئوریسین های سپاه پاسداران در آغاز تشکیل این گروه آن را چندان جدی قلمداد نمی کردند ولی اکنون به معضلی خطرناک تبدیل شده است.

   منبع: VOA فارسی


       جمهوري اسلامي در طي چهار دهه حكومت خود سعي كرده است استانهاي كُردنشين را به شيوه اي مديريت كند كه هيچ گاه داراي ثبات اجتماعي بومی نباشد تا بتواند مردمي را كه مخالفان بالقوه خود مي داند با معضلات اجتماعي به بيراهه بكشاند گويي كه اين نظام منافعش فقط درتوطئه چيني، سرکوب و ترور معنا مي شود تا بتواند به بقاي خود ادامه دهد.

در زمانيكه يك مبارز يا دگر انديش كُرد كه هميشه مجبور است بصورت مخفيانه به مبارزه و بقاي خود در مقابل نظام سلطه اسلامي ادامه دهد و اگر فعاليتهايش اشكار شود با حكم زندان يا اعدام روبرو مي شود كه در اينجا بايد اشاره كنم كه ظرف بيست سال گذشته تمام اعدام هاي سياسي فقط در استانهاي كُردنشين بوده و در استانهاي ديگر كم سابقه بوده است اين هم مي تواند يك دليل بالقوه براي سركوب ازادي خواهي در كردستان باشد.

        حال در همين فضا و جو امنيتي ما مي مي بينيم كه كسانيكه براي اسلام تندرو و راديكال كه خود جمهوري اسلامي انها تكفيري مي نامد ازادانه و در روز روشن تبليغ مي كنند كه حتي صداي احزاب كُرد مخالف حكومت ايران را هم در اورده است كه از اين دست اين مطلب در سايت "كوردستان و كورد" سه سال قبل بتاريخ ٢٠١٤/١٢/٣ گواه بر اين ماجراست كه در ان از يكي از كسانيكه در حمله منتسب به داعش در مجلس شوراي اسلامي شركت كرده بود، علنا نام برده شده است و هیچ مشكل امنيتي در انزمان برايشان پيش نمي ايد!!!.



یک مثل داریم می گوید "هرچه را بکاری همان را درو می کنی". حال این تروریست پروری دامن خود نظام اسلامی ایران را گرفته است.

یک مثال دیگر می گوید: "تراژدی اگر به اوج خودش برسد به کُمدی تبدیل می شود".


      حال نكته  جالب و خنده دار از لحاظ امنيتي در جمهوري اسلامي اين است كه عده اي از اين افراد انقدر تندرو و راديكال مي شوند كه از كنترل اتاق فكر جمهوري اسلامي كه فضاي مناسبي را براي انها فراهم كرده بود خارج مي شوند و عليه خود نظام اقدام ستيزه جويانه انجام مي دهند.

      چندين نمونه در پنج شش سال اخير در شهرهاي كردستان اتفاق افتاده است که همین اسلامیون با نظام ایران دست به یقه شده اند و چيزيكه روشن است اينست كه نظام اسلامي ايران با تمام مهندسي هاي اجتماعي و سياسي خودش نتوانسته كردستان را بي هويت كند بلكه مردمي كه هنوز نتوانسته از زير بار مشكلاتي كه فرمان جهاد خميني در اول انقلاب عليه مردم كُرد صادر كرد كمر راست كنند باز هم در مقابل ان پايداري مي كنند و اين طرح دسيسه و توطئه جمهوري اسلامي ايران است  که نه تنها موفق نشده است بلكه از بسياري جهات نوك دشنه بطرف نظام اش برگشته است و هم اكنون مي بينيم اين حكومت در اثر زياده خواهي و صدور انقلاب شكست خورده خود در باتلاق چندين كشور خاورميانه گير كرده است و مرتب از اقتصاد بي رمق مردم ايران مايه مي گذارد تا به غوطه ور شدن در اين باتلاق ادامه دهد.
     

کاوه شیخ محمدی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

قطعه شعری از شیرکو بیکس

در اين گزيده، شيركو پديده هاي طبيعي را طوري وصف مي كند كه  از تاريخ و بي عدالتي جوامع انساني به ارث برده است. ديروز در پي كشته شدن يك كولبر در ازاي نان در سرزمين مادراش اين شعر شيركو را به يادم مي آورد. برای کسانیکه حتی در سرزمین خودشان غریب هستند. از زمانی که کوچ هست،کوچ می کنم از زمانی که آتش هست، می سوزم از زمانی که آب هست،غرق می شوم از زمانی که تیغ هست، قربانی ام از زمانی  که  خاک  هست،  بی خاکم از زمانی  که  کوه  هست، سقوط می کنم از زمانی  که  دار  هست،  حلق آویزم من  قبل  از  موسی  آواره  بودم پیش از مسیح  مصلوب  شده بودم پیش  از دختران قریش زنده به گور شدم پیش  از  حسین  سرم  را  بریدند

زندانهای ایران هرگز برای زندانیان سیاسی امن نبوده است

به قلم  پانته‌آ بهرامی، انتشار در ایندیپندنت فارسی قتل علیرضا شیر محمدعلی در زندان فشافویه ( درجنوب تهران، خرداد امسال) در حالی انجام گرفت که توجه رسانه‌های ایران و جهان  بر روی موضوع تنش در خلیج فارس و تحریم های ایران قرار داشت و لذا این موضوع پوشش لازم رسانه ای را نگرفت. دقت در این قتل و نوع  خشونتی که در آن به کار برده شده، یعنی وارد کردن ۳۰ ضربه چاقو به قلب و بدن یاد آور قتل پروانه و داریوش فروهر، شاپور بختیار،  فریدون فرخزاد است. همه این افراد با سلاح سرد به عبارت دیگر با چاقو و ضربات بسیار متعدد، کشته شدند. صرف‌نظر از تفاوت این افراد، حلقه‌ای مشترک آنها را به هم وصل می‌کند و آن مخالفت با نهاد قدرت در ایران است، گفتمانی که آزادی های سیاسی را محدود می‌کند، در زندگی اجتماعی و نوع پوشش دخالت می‌کند و بالاخره به نوع اندیشه آنان نیز تعرض می‌کند. نکته دیگر تداوم این قتل ها در سه نسل مختلف است، در سال ۱۳۷۰ هنگامی که قتل شاپور بختیار در فرانسه رخ داد او ۷۶ ساله بود، فرخزاد به هنگام قتل در آلمان ۵۶ ساله و علیرضا شیر محمد علی تنها ۲۱ سال داشت. بنابراین صدای مخالفت با گفتمان ق

چرا اطلاعات پزشک اصلی پزشکی قانونی سنندج را بە قتل رساند؟

آواتودی برپایە گزارشهای رسیدە بە آواتودی دکتر فاروق اقلیمی پزشک اصلی پزشکی قانونی سنندج و مریوان روز٢١ ژوئیە برابربا ٣١ تیر ماه ٩٧ در سنندج توسط ماموران ویژە اطلاعات و با تزریق سرنگ هوا در بیمارستان بە قتل رسید . دکتر فاروق اقلیمی پزشک اصلی پزشکی قانونی سنندج از سە ماه پیش از بە قتل رسیدن فراری بود و سعی میکرد از طریق بستگانش در خارج از کشور از ایران خارج شود. دکتر اقلیمی در ٢١ ژوئیە  برای برداشتن مدارک شخصی بە منزل خود در منطقە شالمان سنندج رفت. ولی از آنجا کە خانەاش تحت نظر اطلاعات قرار داشتە دقایقی پس از ورود توسط ٧ مامور لباس شخصی اطلاعات کە یکی از آنھا ماسک پزشکی بر صورت داشت زیرا از ماموران محلی اطلاعات بود، خانەاش محاصرە شد. بصیرە ھمسر دکتر اقلیمی ابتدا از باز کردن درب منزل خودداری کرد. ولی ماموران درب خانە را شکستند و با زور وارد شدند. سپس یکی از ماموران اطلاعاتی دکتر اقلیمی را کە  قصد نداشت تسلیم شود، از طبقە چهارم بە پایین پرتاب کرد، با اینحال دکتر اقلیمی هنوز زندە بود و تحت الحفظ بە بیمارستان سنندج منتقل شد . دکتر اقلیمی خود نسخەاش را نوشت و در ملاقات کو