رد شدن به محتوای اصلی

کمال شریفی پس از ١٠ سال حبس، همچنان از حق مرخصی محروم می باشد


کمال شریفی، روزنامه نگار و فعال سیاسی کرد، متولد مهر ماه ۱۳۵۱ در شرایطی در زندان میناب دوران حبس ۳۰ ساله در تبعید خود را می گذراند که در تمام این سال ها از مرخصی محروم بوده و تنها یک بار و آنهم پس از یک اعتصاب غذای طولانی مدت امکان ملاقات با پدر و مادر خود را پیدا کرده است.
کمال شریفی که در زندان میناب و در میان زندانیان عادی و جرایم مواد مخدر بسر می‌برد، در سالهای ۱۳۶۸ و ۱۳۶۹ چندین بار به اتهام هواداری و فعالیت برای حزب دموکرات کردستان دستگیر و سرانجام در دادگاه انقلاب شهر سقز به یکسال حبس و تحمل ۴۰ ضربه شلاق محکوم شده است.
دادستان ميناب ضمن موافقت اوليه با درخواست و موكول نمودن ان به تأييد شوراى زندان و سپس از اخذ تاییدیه  اين شورا درخواست مرخصى را جهت تعيين وثيقه به نظر دادستان موكول كه در نهايت دادستان ميناب به بهانه مطالعه مجدد پرونده براى شانزدهمين مرتبه با درخواست مرخصى مخالفت نمودند.
متن نامه کمال شریفی که در شبکه های اجتماعی درج شده است به شرح دیل است:
٨ سال است كه تحمل حبس نموده ام، فقط يكبار انهم در شرايط و محيطى كاملا امنيتى توانستم با مادر و برادرم ملاقات نمايم.٦ ماه تمام در سلولهاى اطلاعات سنندج ،٦ ماه تمام تحت انواع شكنجه هاى جسمى و روانى،٦ماه بازجويهاى شبانه روزى،خرد شدن دندانها،دنده هاى قفسه سينه،بيش از ٦٥ روز و شب خوابيدن و ماندن با دستبند
پا بند بصورت گره خورده  در موقع خواب و دچار شدن به پا درد شديد و زانو درد تا سرحد مرگ رفتن جهت اقرار ويديویی، تهديد به صدور حكم اعدام ،٦ ماه بدون روئيت چهره هاى بازجو و بازپرس و حتى يك زندانى و در نهايت ٦ ماه فشار روانى با ٢٠دقيقه دادگاهى، بدون حق صحبت كردن با وكيل پرونده”سعيد شيخى” و تهديد به شكنجه و اعزام به اطلاعات در صورت هم كلام شدن و صحبت كردن با وكيل ديگر پرونده اقاى”عبدالفتاح سلطانى” و دادنامه ى با ٣٠ سال  حبس در تبعيد در جنوبى ترين زندان ايران،بدون حق معاشرت و مكاتبه و مرخصى و ملاقات و مراوده و تحمل حبس تا اخرين روز ميزان محكوميت ،يعنى همان بهانه و دستاويز جهت مخالفت با مرخصى و حتى يك ملاقات ساده با مادر و برادر و خواهر.
چهره کمال شریفی قبل از بازداشت
در اين مدت ٨ سال ضمن ٥٦ روز اعتصاب غذاى رسمى همراه با ٥٦ روز انفرادى در زمان اعتصاب غذا وسوءاستفاده از پخش اقرار ويديوى در همان زمان به منظور بى ابرو نمودن و جلوگيرى از رسانه اى شدن اعتصاب به غذا و دچار شدن به انواع بيماريهاى گوارشى و ضعيف شدن چشمان و ضعف جسمانى و مواجه به سكته و قريب به ٤ ماه بى حس شدن تمامى اعضاى راست بدن. ٨سال بيمارى پا درد و همراه ضعيف شدن چشمان بدون موافقت با اعزام به پزشك متخصص و بيمارستان و ويزيت خارج از زندان و ٨ سال تجويز و مصرف پروفن و ديكلوفناژ و مفناميك اسيد و خريد عينك از زندانيان ازاد شده. ٨سال در يك زندان با امارى بيش از ٩٠٠ زندانى و در بندى قريب به ١٨٠ نفر آمار و در اتاقى ٦*٥ با ٣٠ نفر آمار در ميان جرايم خشن، قتل، ادم ربايى، قاچاقچيان مواد، اشرار، زور گيران و سارقين بودن.
طبق قوانين زندانها در صورت فوت يكى از بستگان درجه يك زندانى شمول مرخصى خواهد شد، حتى در صورت زير حكم اعدام و قصاص زندانى مى تواند تحت نظر مامورين و همراهى انها چند ساعتى در كنار خانواده باشد در هنگام فوت پدر خويش در خواستى را جهت موافقت يا مرخصى روزانه يا حداقل تخت نظر و همراهى مامورين را آرائه نمودم كه سرانجام با تمسخر رئيس زندان قبلى روبرو گشتم.هر بخشش و عفو كه صادر مى شود شمول حال جرايم استثناء نمى شود،محاربه و عضويت در احزاب و سازمانهاى اپوزسيون نظام هم برايم استثناء هستند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

قطعه شعری از شیرکو بیکس

در اين گزيده، شيركو پديده هاي طبيعي را طوري وصف مي كند كه  از تاريخ و بي عدالتي جوامع انساني به ارث برده است. ديروز در پي كشته شدن يك كولبر در ازاي نان در سرزمين مادراش اين شعر شيركو را به يادم مي آورد. برای کسانیکه حتی در سرزمین خودشان غریب هستند. از زمانی که کوچ هست،کوچ می کنم از زمانی که آتش هست، می سوزم از زمانی که آب هست،غرق می شوم از زمانی که تیغ هست، قربانی ام از زمانی  که  خاک  هست،  بی خاکم از زمانی  که  کوه  هست، سقوط می کنم از زمانی  که  دار  هست،  حلق آویزم من  قبل  از  موسی  آواره  بودم پیش از مسیح  مصلوب  شده بودم پیش  از دختران قریش زنده به گور شدم پیش  از  حسین  سرم  را  بریدند

زندانهای ایران هرگز برای زندانیان سیاسی امن نبوده است

به قلم  پانته‌آ بهرامی، انتشار در ایندیپندنت فارسی قتل علیرضا شیر محمدعلی در زندان فشافویه ( درجنوب تهران، خرداد امسال) در حالی انجام گرفت که توجه رسانه‌های ایران و جهان  بر روی موضوع تنش در خلیج فارس و تحریم های ایران قرار داشت و لذا این موضوع پوشش لازم رسانه ای را نگرفت. دقت در این قتل و نوع  خشونتی که در آن به کار برده شده، یعنی وارد کردن ۳۰ ضربه چاقو به قلب و بدن یاد آور قتل پروانه و داریوش فروهر، شاپور بختیار،  فریدون فرخزاد است. همه این افراد با سلاح سرد به عبارت دیگر با چاقو و ضربات بسیار متعدد، کشته شدند. صرف‌نظر از تفاوت این افراد، حلقه‌ای مشترک آنها را به هم وصل می‌کند و آن مخالفت با نهاد قدرت در ایران است، گفتمانی که آزادی های سیاسی را محدود می‌کند، در زندگی اجتماعی و نوع پوشش دخالت می‌کند و بالاخره به نوع اندیشه آنان نیز تعرض می‌کند. نکته دیگر تداوم این قتل ها در سه نسل مختلف است، در سال ۱۳۷۰ هنگامی که قتل شاپور بختیار در فرانسه رخ داد او ۷۶ ساله بود، فرخزاد به هنگام قتل در آلمان ۵۶ ساله و علیرضا شیر محمد علی تنها ۲۱ سال داشت. بنابراین صدای مخالفت با گفتمان ق

چرا اطلاعات پزشک اصلی پزشکی قانونی سنندج را بە قتل رساند؟

آواتودی برپایە گزارشهای رسیدە بە آواتودی دکتر فاروق اقلیمی پزشک اصلی پزشکی قانونی سنندج و مریوان روز٢١ ژوئیە برابربا ٣١ تیر ماه ٩٧ در سنندج توسط ماموران ویژە اطلاعات و با تزریق سرنگ هوا در بیمارستان بە قتل رسید . دکتر فاروق اقلیمی پزشک اصلی پزشکی قانونی سنندج از سە ماه پیش از بە قتل رسیدن فراری بود و سعی میکرد از طریق بستگانش در خارج از کشور از ایران خارج شود. دکتر اقلیمی در ٢١ ژوئیە  برای برداشتن مدارک شخصی بە منزل خود در منطقە شالمان سنندج رفت. ولی از آنجا کە خانەاش تحت نظر اطلاعات قرار داشتە دقایقی پس از ورود توسط ٧ مامور لباس شخصی اطلاعات کە یکی از آنھا ماسک پزشکی بر صورت داشت زیرا از ماموران محلی اطلاعات بود، خانەاش محاصرە شد. بصیرە ھمسر دکتر اقلیمی ابتدا از باز کردن درب منزل خودداری کرد. ولی ماموران درب خانە را شکستند و با زور وارد شدند. سپس یکی از ماموران اطلاعاتی دکتر اقلیمی را کە  قصد نداشت تسلیم شود، از طبقە چهارم بە پایین پرتاب کرد، با اینحال دکتر اقلیمی هنوز زندە بود و تحت الحفظ بە بیمارستان سنندج منتقل شد . دکتر اقلیمی خود نسخەاش را نوشت و در ملاقات کو